این روز ها به درجه ای از درک رسیده ام که درک می کنم چقدر دعوا ها،تنفر ها،زشتی ها،پلیدی ها و هر چیز نا مثبتی که در محیط اطرافمان وجود دارد بی ارزش است،زندگی این روز ها برایم شیرین است،اما نه مانند عسل که از بچگی شیرینی اش دلم را زده.سبک بال تر شده ام،آزاد تر،رها تر و همه را مدیونم به آن سپید ریش بالای سرم که همه "خدا" صدایش می زنند:)


+شدیم پیشرفته و حرفه ای تو تئاترمون و بدجور سرمون شلوغ شده:) خدایا ممنون که دارم کم کم برا رسیدن به هدفم رو پای خودم وایمیستم:)

++از یه گروه تئاتر پیشنهاد همکاری گرفتم،توقع نداشتم بابام قبول کنه ولی همون جمله ی اولو که گفتم حسابی ازم استقبال کردم،این بابا رو نداشتم چیکار می کردم من:)

+++احوال رفقای وبلاگی من چطورهههه؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها