هفته پیش استاد ش.ل منو فاطی رو صدا زد که بریم به شاگردای مقدماتیش کمک کنیم و آمادشون کنیم برا اجراشون من طبق معمول سر ساعت اونجا بودم و بقیه دیر کردن،منم سوییشرت تنم بودو کلاهشو کشیده بودم رو سرم،با یه استایل پسرونه نشسته بودم رو صندلی و سرم پایین بود،جوری که کلا صورتم مشخص نمیشد(کلاه سوییشرتم نمیذاشت)یکی از بچه های کلاس مقدماتی اومد تو با فاطی سلام علیک کرد نشست بعد من چون سرم تو نمایشنامه بود با تاخیر سرمو بلند کردم گفتم سلام.بیچاره یهو از جا پرید گف عه تو دختریمنو میگی؟جامه میدریدم و فاطی غش غش میخندید،بلافاصله بعد این اتفاق پسره گوشیشو در اورد زل زد به من رنگ زد به یکی گف:میشه آنلاین شی به کمکت نیاز دارم-________-

خدایااااا

به نظرتون چه کمکی میخواد که اونجور به من زل زده بود-_-

در ضمن،بعد اون اسمشو گذاشتیم کمکهر کاری دارم میگم کمممک برو فلان کارو کن،کمممک اونجوری نخون،اصن نگم براتون


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها