باورش سخته،باور اینکه تو یه سال چقدر میتونیم بزرگ شده باشیم،چقدر میتونیم تغییر کرده باشیم و چقد میتونیم عوض کرده باشیم تمام تفکراتی که داشتنشون تو یه سال قبل،برای الانمون مسخره ست،امروز هستی بهم پیام داد،خیلی جالب بود،تو تقریبا یه سالی که باهم حرف نزده بودیم،تقریبا هیچ اتفاق تعریف کردنی ای نیفتاده بود و یه لحظه حس کردم دارم غرق میشم تو پوچی،اما یه سری تکرار ها منو بیرون کشیدن از این تهی بی پایان،عجیب بود برام،کلی اتفاق افتاده بود اما من هیچکدومو به هیچکس نگفته بودم،کلی بلایای عجیب و غریب سرم نازل شده بود و من بازم هیچ حرفی نزده بودم،دلم سوخت برا خودم و قلب بزرگم.تعریف از خود نباشه اما حس میکنم قلبم خیلی بزرگ و شجاعه که تابحال سفره ی دلشو کاملا جلوی کسی باز نکرده و راز هایی داره که هرچند تلخن ولی هنوز تو دلش موندن.شاید بهتر باشه بگم

دمت گرم فازی:)تو تونستی با اینهمه سختی بازم از ته دل بخندی و بخدونی:)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها