داشتیم با صبا راجب موضوعاتی حرف میزدیمبعد من داشتم روده بر میشدم از خنده وسطای خنده یاد باران میفتادم دلم تنگ میشد اشک تو چشام حلقه میزد بعد باز میخندیدمخواهرم میگه سیمات قاطی شدن

خدایااا یکی دو تا دوست مث فاطی و صبا قسمت همه بکننن


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها